امشب ب ياد تک تک ِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنۀ غم ها ، دلم گرفت
انگار بغض تازه ایی از نو شکسته شد
در التهاب ِ خيس ِ ورق ها ، دلم گرفت !
از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت ...
از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت ...
اينجا منم ُخاطره هايي تمام تلخ
اقرار ميکنم درآمدم از پا ... دلم گرفت ...
آن دم ک تنگ شدند نفس ها دلم گرفت
ازين ک باز تو نيستي کنار من
ازين ک باز خستهُ تنها ... دلم گرفت
تکرار مي کنم اين سطرهاي کهنه را ...
تکرار مي کنم ک خدايا !! دلم گرفت !!
کاش تنهام نمیذاشتی بابا
ادامه مطلب |